چگونه برای غلبه بر شک و تردید خود؟

چگونگی غلبه بر شک و تردید خودناامنی، کمرویی بیش از حد، به عنوان یک قاعده، به دوران کودکی باز می گردد. والدین نفوذ زیادی در خودکفایی کودک دارند. آنها تبدیل به نوعی آینه ای می شوند که تعریف می کنند، منعکس کننده یک تصویر زیبا و انتقاد، آشکار سازی نقص. راه "بازتاب" با ما از طریق پدر و مادر ما و دیگر بزرگسالان (پدربزرگ و مادربزرگ، عمه ها و عموها، معلمان در مهد کودک و مدرسه معلمان) است، در روح و روان ما حک شده و در حال حاضر در بزرگسالی تاثیر می گذارد تشکیل مفاهیم ما از خودمان است. درک آنچه را تحت تاثیر قرار والدین در توسعه هر یک از ما اعتماد به نفس و یا کمرویی - اولین گام برای بازگرداندن اعتماد به نفس است.

ناامنی در خود می تواند یک ویژگی مشخص کننده ی یک فرد باشد، اما اغلب او تنها در برخی جنبه های زندگی ظاهر می شود. شما - با اعتماد به نفس حرفه ای، اما شما باید مشکلات برقراری ارتباط با دوستان و ایجاد روابط صمیمی ... شما انجام یک کار عالی با دستورالعمل که شما در مقامات می دهد، اما به از دست دادن زمین در زمانی که شما نیاز به مساله افزایش حقوق و دستمزد ... اگر شما احساس چیزی که در زندگی شما اتفاق می افتد اشتباه است، سعی کنید که به همان اندازه که ممکن است آن مناطق زندگی خود را که توسط ناامنی شما تحت تأثیر قرار گرفته اند شناسایی کنید. این به شما کمک خواهد کرد تا بهتر متوجه شوید که مشکل ریشه دارد.

ناامنی همیشه محصول تاریخ شخصی فرد است. ما متولد خجالتی، بیش از حد ترسو یا مضطرب نیستیم، ما در طول زندگی خود این صفات را به دست می آوریم، با موقعیت های مختلف و مردم روبرو هستیم، که این یا آن تجربه را تجربه می کنیم. ارتباط ما با والدین و بزرگسالان دیگر کلید توسعه احساس اعتماد به نفس است یا نه. بی پروا به طور کامل مسئولیت عصب های خود و مشکلات روانی خود را به والدین تغییر می دهد، اما الگوهای رفتاری متعددی وجود دارد که تهدید بالقوه برای عزت نفس فرزندی است که بعضی از والدین به طور آگاهانه یا ناخودآگاه دنبال می کنند. آنها باید با توجه خاص مورد توجه قرار گیرند.

اگر والدین رویاهای خود را تحمیل کنند

مادر شما دختر پنج ساله خود را به طرز ناراحت کننده ای در کودکی پر از شاد کودکانه می بیند. مادرش یک بار رویای تبدیل شدن به یک بالن را دید، اما او موفق نشد، و اکنون او خود را نگران می کند که حداقل دخترش به مایا Plisetskaya بعدی تبدیل خواهد شد.

والدین گاهی نمیتوانند رویاهای خود را در مورد موفقیت، شادی یا ثروت برای کودکان مقاومت کنند و طرح کنند؛ جایی که آنها شکست خوردهاند، فرزندانشان قطعا موفق خواهند بود. با خود، رویاهای اشکالی ندارد، اما اصرار والدین آنها را امتحان کنید بر روی یک کودک می تواند گاهی اوقات چنین نسبت هایی که از تمایلات کودک هیچ چیز برسد. والدین او را نمی بینند و آماده پذیرش او نیستند. و این است که در ذهن کودک تردید ایجاد می شود: "و من به اندازه کافی خوب هستم؟ اگر من فقط خودم باشم چه باید بکنم که دوست داشته باشم - این عشق ارزش ندارد؟

درک که رویاهای خود را نمی خواهد به حقیقت می پیوندند، پدر و مادر نا امید، که به کودک منتقل می شود، چرا که به جای امیدها و آرزوهای برآورده نشده خود سوگواری، این پدر و مادر در مورد فرزند ناقص خود اندوهگین می شوند. این تعجب آور نیست که میراث از این تجربه کودکان نه تنها یک عدم اعتماد به نفس، بلکه یک احساس گناه و شرم را برای عدم انتظارات والدین دریافت خواهید کرد. پس از آن، این احساسات می توانند در هر حوزه زندگی - در محل کار، در دوستی، در زندگی شخصی، در ارتباط با فرد به بدن خود ظاهر شوند.

اگر والدین مشکلی را متوجه نشدند

"پدرم همیشه به من گفت که من قطعا در همه چیز موفق خواهم شد، هرچه تصمیم بگیرم،" کاترین را به یاد می آورد. - فقط در حال حاضر من می دانم که این ارسال ظاهرا مثبت آن را به سادگی نادیده گرفتن بود مشکلات من: او مشغول غلبه بر مشکلات مالی بود، و او نمی خواست به نگرانی حتی برای من. حالا من یک دختر کوچک، و من می دانم که به منظور آن را با اعتماد به نفس رشد کرده است، من باید بسیار توجه به کوچکترین نشانه ای از کمرویی او، مانند ناتوانی را به دوستان، و یا ترس از پاسخهای شفاهی به مدرسه ".Roditeli، که در همان راه به عنوان پدر کاترین، درگیر در درجه اول مشکلات خود را ممکن است متوجه نیست که کودک مشکل است رفتار می کنند، ترجیح می دهند برای حفظ آرامش روانی خود را.

در حال رشد، چنین افرادی از فقدان اعتماد به نفس عموم رنج می برند: بدون داشتن تجربه در زمینه پشتیبانی در شرایط دشوار و دشوار، به خود و جهان اعتماد ندارند. ارتباط آنها با دیگران با ترس از صمیمیت، بی اعتمادی و عدم اطمینان است که هر کسی قادر به گرفتن آنها به طور جدی است.

 

اگر والدین بیش از حد مراقبت کنند

"ما هرگز به شما یک روروک مخصوص بچه ها نخواهیم داد، شما به حادثه می روید". پدر و مادر ناراحت کننده، زندگی را به عنوان یک خطر مستمر مشاهده می کنند، تمایل دارند که فرزندانشان را بیش از حد حمایتی کنند. و این احساس اضطراب فراگیر بسیار مسری است! اگر والدین به طور مداوم با خطرات تخیلی مبارزه کنند، احتمالا کودکانشان این بی اعتمادی به صلح و ترس از همه چیز و همه را یاد خواهند گرفت. کودک شروع به اجتناب از هر گونه فعالیت، به ویژه در ارتباط با خطرات احساسی یا جسمی. در نتیجه، مهارت های لازم اجتماعی به سادگی آموزش نمی دهند، و این فرد ناامنی را در خود و در توانایی های خود بدست می آورد.

اضطراب به راحتی می تواند به ترس از ملاقات با افراد جدید و یا در ترس از کارفرمایان تبدیل شود. یا ممنوعیت های دریافت شده و ترس های عادی می توانند خود را در حوزه هایی از زندگی که به طور مستقیم به علت اصلی اضطراب - در مشکلات در محل کار، در روابط با دوستان و با یک دوست علاقه مند است، آشکار سازند.

اگر والدین حمایت نکنند

والدین ماریا، که در دیدگاه های بدبینانه خود نسبت به زندگی متفاوت هستند، هرگز به دختر خود اجازه نمی دهند که حتی یک زندگی موفق و موفق داشته باشند. بر عکس، آنها به او پیشنهاد کردند که "هر کریکت باید قطب خود را بداند"، "لازم است کمی کمی شادی کنید و بیشتر از زندگی تقاضای بیشتری نکنید". در نتیجه، پس از تبدیل شدن به یک بزرگسال، ماریا هرگز جرأت نمیکرد حتی در بخش شبانه به مؤسسه وارد شود و یا کار خود را ترک کند، خسته کننده و رضایت اخلاقی یا مادی نداشته باشد.

ایده های داخلی ما در مورد چگونگی سازماندهی زندگی، ما را مجبور به تغییر، رشد و دنبال کردن راه هایی برای توسعه می کند، اما برای ساختن این ایده ها، والدین مورد نیاز هستند که به ما اعتقاد دارند، ما را تشویق می کند که به خواسته هایشان گوش دهند.

ALT

اگر پدر و مادر بیش از حد اغراق آمیز است

"دختر من کاملا منحصر به فرد است. او با استعداد، هوشمندانه و هنوز زیبا است "، مادر افتخار می گوید که دخترش را به آشنایانش معرفی می کند. دختر کمی ترسناک در این لحظه تنها یک چیز را می خواهد: به زمین افتادن! البته، برای یادگیری در مورد خودتان در آینده، مهم است که بزرگسالان از کودکی به شما احترام و قدردانی می کنند. اما ستایش بیش از حد نیز می تواند اعتماد به نفس کودک، و همچنین اظهار مستهلک آسیب برساند: تمجید و تحسین اجازه نمی دهد که کودک را به ایجاد چشم انداز خود را از خود و توانایی های بالقوه خود، و او را به مقایسه تصویر خود را از خود را با یک ایده آل، پدر و مادر رنگ دست نیافتنی. در چنین سناریویی سناریو مردم در زندگی بزرگسالان محکوم به شکست است، او خواهد شد احساس شکست و خود پوچی عذاب، زیرا هر چه او تلاش ها، آرمان ها، کشیده شده توسط پدر و مادر خود، یک بار است.

 اگر پدر و مادر دشمن بودند

متأسفانه پدر و مادرانی هستند که بیش از حد متولد شده اند و یا مشکلات روانشناختی حل نشده دارند و به همین دلیل فرزندان خود را به عنوان رقبای خود می بینند، که موفقیت آنها به طرز چشم گیری از خودشان فراتر می رود. روان کودک این خواسته های والدین را ثبت می کند و می تواند به شیوه های مختلف واکنش نشان دهد، به عنوان مثال، با ایجاد بیماری های روانشناختی: پس از آن "پرواز" به بیماری می تواند بیان نمادین میل به ایمنی است که کودک هرگز آن را نداشته باشد. سناریوی دیگر - کودک به سرعت به اندازه کافی می فهمد که والدینش تنها می توانند در شکست هایشان شادی کنند ... و هرکس این کار را می کند، به طور ناخودآگاه در همه جا برای شکست تلاش می کند: در کار، مدرسه، خانواده. ترس ها، ممنوعیت ها و اضطراب هایی که در دوران کودکی دریافت می شود، به او در این موفقیت کمک می کند.

نقش ارتباط فرزندان و والدین در شکل دادن اعتماد به نفس فرزند کلیدی است. مهم است که به یاد داشته باشیم که دوران کودکی عاطفی ناخوشایند، گرچه می تواند مانع موفقیت شود، مانعی غیرقابل تحمل نیست. هنگامی که شما یک کودک بودید، کلمات و اقدامات والدین شما تأثیر زیادی بر روی شما گذاشتند، اما اکنون اینطور نیست. شما یک فرد مستقل بالغ هستید، شما کاملا قادر به ایجاد یک آینده شاد برای خودتان هستید، و تنها شما مسئول آن خواهد شد که چگونه آن را تبدیل خواهد شد.

والدین خود را سرزنش نکن

سوزان جفرس (سوزان جفرس)، نویسنده "می ترسد ... اما عمل می کند! چگونه برای تبدیل ترس از دشمن را به یک متحد "(صوفیه، 2008)، آن را ارائه می دهد راه برای به دست آوردن اعتماد به نفس: شما فقط نیاز به قبول این واقعیت که ترس بخشی جدایی ناپذیر از زندگی ما است و به نوبه خود ترس به اعتماد به نفس - این یک چالش برای هر یک از ما است. "به دست آوردن اعتماد به نفس آغاز می شود که شما می توانید می گویند،" من قصد ندارم به سرزنش هر یک از پدر و مادر و یا همکلاسی خود را در مدرسه که من صدمه دیده است. من قصد دارم مسئولیت زندگی خود را در اینجا و اکنون، مسئولیت کنم. "

برای به دست آوردن اعتماد به نفس، مهم است که به درک که موانع و شکست ناگزیر مواجه خواهد شد همه، اما تنها به ما بستگی دارد، اگر ما می توانیم از این تجربه برخی یادگیری و یا سقوط به ورطه از خود شکنی و عدم اعتماد به نفس در توانایی های خود را دارند. اول، هیچ یک از درس های زندگی می تواند به طور یکنواخت منفی باشد. "تصور کنید که شما مصاحبه می کنید و شما استخدام نمی شوید. بعد چه؟ شما می توانید خودتان را مقصر، ساخته شده است که یک احساس خوب است کافی نیست، و شما می توانید در این وضعیت از زاویه های مختلف نگاه کنید. چه درس هایی را می توانید از این تجربه یاد بگیرید؟ آیا شما به اندازه کافی آماده هستید؟ آیا می توانید کاری را انجام دهید تا این موقعیت را بدست آورید؟ آیا این کار واقعا یکی از شما بود؟ به معنای آنچه که اتفاق افتاده نگاه کنید و به افسردگی نیندازید. اگر شما اجازه دهید خود را به تسلیم شدن، شما هیچ چیز را از وضعیت تحمل نخواهید کرد. "

یک نظر وجود دارد که وابستگی ناسالم به هرگونه رابطه یا از کار نشانه ای از عدم اعتماد به نفس است. جفرس موافق است: "هنگامی که یک چیز که شما معتاد به فروپاشی، زندگی شما به ناچار خالی می شود." برای حفظ اعتماد به نفس، بسیار مهم است که زندگی خود را غنی و غنی در برداشت ها و رویدادها داشته باشیم. " هر چه بیشتر شما کلاس هایی داشته باشید که در آن شانس خود را در یک یا چند راه برای خودتان تحقق بخشید، بیشتر شانس شما برای موفقیت، اعتماد به نفس بیشتری را می توانید احساس کنید. و شکست در یکی از حوزه های زندگی همیشه با دستاوردهای دیگر مناطق جبران خواهد شد.

ویدئو: چگونه برای غلبه بر خود شک؟

آیا مقاله را دوست دارید؟ فراموش نکنید که آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید - آنها سپاسگزار خواهند بود!