مدرسه چیست؟

همه ما قاطعانه به نیاز به آموزش اعتقاد داریم ، که آموزش خوب درهای زیادی را به روی ما باز می کند ، هرچه بیشتر بدانید ، بیشتر می توانید. والدین با هدف ، فرزندان خود را از قبل ، گاهی از کلاس اول ، آماده می کنند. حداقل زیرا برای تحویل USE شما واقعا باید یک سهام بزرگ از دانش داشته باشید.

یک سوال باقی می ماند: چه چیزی پس از این همه؟ در دنیای به سرعت در حال تغییر ما، سهم شیر از دانش مدرسه به سادگی در تقاضا نیست. و فقط آموزش عالی - امروز ثبات و موفقیت حرفه ای را تضمین نمی کند.

مدرسه باید نقش خود را برای پاسخگویی به نیازهای زمان و مهمتر از همه از کودکان بازی کند؟

لیودمیلا پترانوسویا نشان می دهد که چه کسی نیاز به یک مدرسه دارد و وقتی انقلاب در آموزش و پرورش اتفاق می افتد.

درس ریاکاری

چرا ما به یک مدرسه نیاز داریم؟ خوب، برای شروع، به ما چه کسی است؟ والدین، کودکان، معلمان، دولت، جامعه؟ خوب، اگر همه این پاسخ ها بیشتر یا کمتر یکسان باشند. و اگر آنها در جهات مختلف چسبیده باشند؟ به نظر من این در حال حاضر ماست.

اما بگذارید حداقل در مورد کودکان، امروز و فردا صحبت کنیم. کودکان، مهم نیست که چقدر خنده دار، انتظار (با هر کلاس بعدی کمتر، حقیقت) که مدرسه آنها را آموزش خواهد داد - و آموزش چیزی ضروری و مهم برای زندگی آینده است.

بلافاصله سوالات وجود دارد. من در یک سخنرانی گفتم که 90٪ از همه چیزهایی که مدرسه می آموزد در زندگی ضروری نیست. در پاسخ، موج خشم عادلانه، بیشتر از آموزگاران وجود داشت. مانند، چگونگی آن، دانش مهم و ضروری است، و شما باید بیشتر و بهتر بدانید. "شما می توانید تبدیل به یک کمونیست شوید، تنها زمانی که حافظه خود را با دانش تمام ثروت هایی که انسانی رشد کرده است، غنی کنید" (VI Lenin). این در دوران کودکی ما در هر دیوار مدرسه نوشته شده است، مغز وارد شده است. نویسنده به طور کلی در ژانر "حماقت پاتوس روی دیوار" موفق شد. شایسته است که به جای نشستن در کتابخانه، به ماشین زرهی برود.

اما بگذارید آن را جدی بگیریم. چه میزان از برنامه مدرسه در رشته ی یک دانش آموز خوب، اما طرفدار موضوع نیست، در یک شرایط بدون شرایط سخت (مشکلات یادگیری، درگیری با معلم، و غیره)؟ من خودم را نشان خواهم داد، من خرافاتی نیستم من فقط چنین نمونه ای دارم، می توانم بگویم، اشک خالص - رابطه من با شیمی مدرسه. به طور کلی تقریبا یک دانش آموز افتخار، شیمی را دوست نداشتم و نمی دانستم (نمی دانم چرا، نه با فیزیک، نه با ریاضیات). در همان زمان، معلم ما آنا S. یک معجزه بود، او در یک و همه دوست داشت: بسیار مهربان، حساس، با حس شوخ طبعی و همیشه خوشحالم برای دیدن همه ما، هر آنچه که ممکن است ما با شیمی بود. چه کسی می خواست - می توانست همه چیز را از او بگیرد، دانش آموزان او بازی های المپیک را به دست آوردند و وارد دانشگاه های شلوغ تر شدند. من حتی از رفتن به کلاس شیمی برای گفتگو با او و بچه ها لذت بردم، اگر چه من خیلی درک نکردم. در آزمون نهایی، من به سختی در ساده ترین آزمایشگاه (به لطف کمک) آویزان شدم، و من گفتم چرخه تولید اسید سولفوریک، زیرا یاد گرفتم - حافظه خوب است.

من می خواهم بیشتر در مورد شیمی در زندگی روزمره درک کنم. برای مثال، یک کارگاه آموزشی در مورد حذف لکه ها با ابزارهای دست ساز، جالب خواهد بود. یا یک داستان در مورد چه اتفاقی می افتد هنگام پخت و پز غذا.

من چی، بیش از 30 بیش از چند سال، به یاد دارم و از شیمی می دانم؟ در مورد جدول تناوبی به طور کلی، من درک می کنم که چطور مرتب شده و چرا خنک است. درباره مولکول-valency. تا این لحظه، شیمی به طور کلی من را دوست داشت، زیرا در واقع فیزیک بود. بیشتر مبهم است درباره اسید، قلیایی و نمک، و نیز اکسید ها چیست؟ درباره تفاوت بین آلی و معدنی - به طور کلی. و چیزی در مورد راه حل ها، شماره و شماره Avogadro است، اما اگر به ویکیپدیا نگاه کنم، به سرعت آن را می بینم. من به طور کلی درک می کنم که چگونه صابون و پودر پخت کار می کنند و چرا تخم مرغ آب می شود. به هر حال البته، من حتی نمی توانم هر گونه USE در شیمی برای دو را بنویسم، و من هرگز نمی توانم به کودکان کمک کنم تا کارهای خانگی انجام دهند.

حالا می فهمم که این نتیجه بسیار خوبی است. و آنا Sergeyevna واقعا یک معلم فوق العاده بود، که موفق به دادن یک ایده کلی به دانش آموز است که موضوع را دوست ندارد و روشن کردن افکار اصلی است. اما برای صادق بودن، درصد برنامه (چه در ارتباط، ساعت و حجم متن در کتاب های درسی) چیست؟ من فکر می کنم 10 است چه مدت زمان لازم برای آوردن این دانش به دانش آموز متوسط ​​است؟ نمره من حداکثر ساعت 20-30 است. این به طوری که او دقیقا می داند چه چیزی برای زندگی به یاد می آورد و حتی چیزی برای اجرا دارد. کاملا به اندازه کافی

سپس یک سوال دارم: چرا همه چیز چی بود؟ چرا 4 سال دو درس در هفته بود (این 8-10 بار بیشتر است)؟ چرا چرخه تولید اسید سولفوریک بود؟ چرا صدها وظایف و تحولات وجود داشت، از یک نوع که من شروع به blunted؟ چرا قبل از امتحان، شبها بدون دردسر بود، و به چپ من، "از طریق من نمی توانستم" بقیه 90٪ کنم؟

از سوی دیگر، من می خواهم بیشتر در مورد شیمی در زندگی روزمره در مورد پودر صابون و پخت پخت. برای مثال، یک کارگاه آموزشی در مورد حذف لکه ها با ابزارهای دست ساز، جالب خواهد بود. و یا یک داستان در مورد چه اتفاقی می افتد زمانی که پخت و پز و هضم غذا - از نقطه نظر شیمی. یا درباره آنچه و چگونگی آن بر بدن انسان و محیط زیست تاثیر می گذارد، برخی از اصول پزشکی و اکولوژی. و حتی اگر در طول داستان فرمول در هیئت مدیره ظاهر شد، اما نباید یاد گرفته شود و در کنترل شود. من برای چنین شیمی بسیار سپاسگزارم. او که در حافظه من ماند نمی باعث کلوخ بی حسی، که از آن بیرون قطعه از فرمول غیر قابل درک و تنها در داخل جایی است که اصل و معنی وجود دارد. و شاید پنجاه ساعت دیگر من خودم را پرستش خواهم کرد.

10 مهم٪، بیشتر کودکان را در ذهن آشغال باقی نمی ماند، آشغال بسیاری از چرند، چاشنی با انزجار و اندوه.

این به معنای آن است که من می گویم که بیشتر محتوای برنامه های مدرسه نیازمندی های دانشجویان را برآورده نمی کند. او برای آنها وجود ندارد. آن وجود دارد تنها به خاطر مدرسه عصر صنعتی مناسب برای آموزش همه همان، به انجام مهندسان برای صنعت دفاعی و موفقیت کسانی که "رفته" برای توجیه درد و رنج همه دیگران بود.

الزام "همه و همه چیز به عنوان شناختن" باید تنها تحت ریاکاری باشد. خوب، شما می دانید، ما یک مدرسه معتبر می گذرانیم، ما هوش مصنوعی ترین و انگیزه را برای این مسابقه انتخاب می کنیم، و ما آنها را بدون خدعه تحویل می دهیم، مغز جوان جوان، بسیار تحمل می کند. از آنجا که به عنوان یک فرد بدون دانش این و این، و در عین حال، به عنوان مادر من گفت: "یک میلیون تن." دور از رزمندگان برای "همه و به عنوان باید" حق انتخاب تنها "کارآموز" کودکان - و همه رفت و آمد. همه و همه چیز را بدون خشونت و یا تقلید نمی توان آموخت.

مشکل اصلی این است که 90٪ مورد نیاز نیست. این مسئله این است که چقدر هر کس برای زندگی خود به سرش ریخته است - پیش از آنکه پیش از این مشخص نشده است که آیا این ضروری است، شناخته می شود. بسیار بدتر این است که کسانی هستند که مهم ترین٪ 10، بیشتر کودکان را در ذهن آشغال باقی نمی ماند، آشغال بسیاری از چرند، چاشنی با انزجار و اندوه. همه چیز با هم به یک چیزی غیر قابل درک و خفیف که شما نیاز دارید قبل از معاینه، قبل از معاینه، تحمل کنید، و سپس با امداد رها کنید.

سه چهارم از سال اول دانشگاه بشردوستانه (مناسب و معقول و دانشگاه ها) قادر به حرکت به توضیح دهد که چرا 3 4 X = X 4 3 است. به این معنی، آنها متن را درباره تغییر مکان های ضرب کننده به یاد می آورند، اما در درخواست برای اثبات آن برای مدت طولانی آویزان است. بیش از نیمی از آن دشوار است که توضیح دهد چرا زمستان و تابستان وجود دارد. یا چرا تفکیک قدرت در دولت ضروری است؟ کودکان معمولی که USE را گذراندند. یک تن از همه چیز را به یاد آورد، اغلب به ضرر سلامت و توسعه آنها.

بنابراین، اگر ما در مورد دانش صحبت می کنیم، اگر مدرسه چیز زیادی درباره چیزهای زیادی نمی آموزد، اما مهم ترین چیز در مورد چیز اصلی. اما واقعا به هر وسیله ای که در دسترس بود، به همه آموزش داد. در چهره ها، بر روی انگشتان - همانطور که دوست دارید، اما چیزهای اساسی باید به وضوح همه چیز را درک کنند. فقط نمی دانم، اما قادر به توضیح و اثبات دیگران هستم، قادر به حل مشکلات در آزمون نیستم، اما در زندگی واقعی: محاسبه اندازه، تخمین مقدار، مقایسه و تایید واقعیت ها، ایجاد یک آموزش روشن. در همان زمان، بسیاری از ساعاتی که آزاد شده اند می توانند به آنچه که فرد واقعا علاقه مند است و آنچه که او می خواهد بیشتر بداند، صرف شود. هنوز هم زمان برای یادگیری چیزی در مورد اشیاء وجود دارد، اما در مورد خود. بله، این با سیستم مبتنی بر کلاس که در قرن 17 ساخته شده است، سازگار نیست. و این با مدارک بسیاری از معلمان امروز ناسازگار است، که تنها یک درخواست است: وسایل کوچک کودکان را بردارند و به آنها توضیح دهند که باید نشست و گوش دادن به ما. و ما فقط آنچه را که می توانیم و به آن عادت می کنیم، انجام خواهیم داد.

سوال محتوا و حجم برنامه ها مهم نیست. چندین گفتگو اخیرا گذشت: نوشتن یک مقاله - نوشتن نیست، USE خوب است یا بد، شما مجلات الکترونیکی را نیاز دارید یا نه. مدرسه توسط بسیاری از "اصلاحات" رسمی و بیهوده اعتراض شده است که اجازه نمی دهد ما را متوقف کنیم و به عقب برگردیم. و وقت آن است که متوقف شود، شکاف بین تحصیل و زندگی رشد می کند، تهدید می شود. در حال حاضر بسیار، زمان بسیار زیادی برای فکر کردن در مورد مسائل مهم و عمیق تر، مانند هدف از آموزش و پرورش است: برای چه کسی است، برای چه.

در رویکردی که مدرسه شوروی "قوی" کار می کرد و "قوی" امروز کار می کند، یک معلم خوب در درجه اول کشیش دانش است. در اینجا ادبیات بزرگ یا فیزیک خیره کننده است که شخصی آن را دوست دارد و می داند. و شاگردان او عروق هایی هستند که می توانند این گنج را قرار دهند تا آنها حمل شوند و منتقل شوند. پس خداوند هرگز از دست دادن چیزهای ارزشمندی در راه نداشته باشد. کودکان در اینجا، با همه نگرش خوب خود، فقط یک وسیله است. رمان تولستوی چیزی است که ما در مورد آن با کودک صحبت می کنیم، به طوری که او زندگی خود را بهتر می داند و فرزند کسی است که باید عظمت رمان تولستوی را درک کند.

انقلاب واقعی آموزش و پرورش زمانی اتفاق می افتد که دانش آموز به هدف تبدیل شود. حتی دانش، مهارت ها و مهارت های او، اما او خود.

و به نظر می رسد هیچ چیز اشتباه با این، به دلیل مدرسه موسسه برای انتقال فرهنگ به جمعیت، برای ایجاد یک زبان واحد در جامعه، یک محفظه فرهنگی واحد است. اما این از دیدگاه جامعه و یک معلم "قوی" است. و معمولا کودکان نمی خواهند ابزاری باشند. آنها این را دوست ندارند و در عین حال آنها تولستوی یا فیزیک را دوست ندارند.

علاوه بر این، بسیاری از معلمان به اندازه کافی مهربانی یا فرهنگ ندارند تا کودکان را ناراحت نکنند، که از آن عروق های کافی زیبا نمی آیند که با سطح گنجینه های مطابقت ندارند. (اکنون، کلیدهای کارگران نظام آموزش و پرورش، که نه کودکان مهم و نه دانش هستند، بلکه فقط به این معناست که روسای کافی خواهند بود).

البته، همیشه در همه جا معلمان وجود داشتند که گنجینه ها را در کودکان جای نمی داد، اما به بچه ها آمدند، از جمله برای به اشتراک گذاشتن گنجینه ها. اما انتخاب شخصی آنها، تخصص آنها بود، و آنها همیشه در مدرسه ایستادند. در مدرسه «بهینه سازی شده» و بوروکراتیک امروز، آنها بسیار دشوار هستند. نیم و یکم شرط بندی با این ناسازگار است.

اگر چه ما در مورد آنچه که مدرسه برای بچه ها است صحبت می کنیم، اما این برای این است. برای دیدار با کودک با معلم و با خود. البته گنجینه ها، البته، اما در موقعیت ذهنی و نه در نقش یک کشتی.

انقلاب واقعی آموزش و پرورش زمانی اتفاق می افتد که دانش آموز به هدف تبدیل شود. حتی دانش، مهارت ها و مهارت های او، اما او خود. هنگامی که او با مسیر آموزشی خود، اهداف و اهداف خود را برنامه ریزی می کند. نقاط قوت و ضعف خود را تجزیه و تحلیل کنید و آموزش دهید که چگونه نقاط قوت و نقاط قوت مختلف افراد را ترکیب کنید تا بتوانند در تیم بیشتری کسب کنند. اما برای این شما باید بتوانید درگیری ها و حل و فصل اختلافات را انجام دهید و این نیز آموزش داده خواهد شد.

در مدرسه که در آن کودک - یک هدف مهم است که نمی شود "انجام می شود - انجام نداده راست - درست نیست،" ". آن راه من می خواستم انجام داده اند و مانع برای انجام بهتر، و که رفتن را به انجام دفعه بعد" و

با دانش آموز صحبت نمی کند در مورد آنچه که او باید، اما آنچه که او می خواهد و آنچه که می تواند. در مورد چگونگی غلبه بر "نمیخواهم" و چگونگی تجربه شکست. چگونه برای مقابله با حسادت برای استعدادهای بیشتر و با تحقیر کمتر توانایی. چطور نباشید افکار خود را نشان دهید و به جهان کار کنید، چگونه انتقاد را قبول کنید. با او خواهد بود به بحث در مورد آنچه که او می خواند و یا به نظر می رسد در حال حاضر، چیزی به گریه و یا شکستن سر، و این واقعیت است که در حال حاضر قرار "در برنامه است."

در مدرسه ای که کودک هدف آن است، مهم نیست که "انجام داد، درست - اشتباه است"، اما "آن را به طوری که شما می خواستی، و آنچه مانع شما از انجام بهتر، و چه چیزی شما را به انجام متفاوت به بار بعدی" مهم است. در چنین مدرسه، بدون هیچ مشکلی، کودکان می توانند بسیار نزدیک به یکدیگر یاد بگیرند، و شمول به عنوان یک کلمه فریب آمیز که اقتصاد بودجه را پوشش می دهد، متوقف نخواهد شد. از آنجا که معلمان بچه ها را به نوار تنظیم نمی کنند، اما با هر فرزند یا هر تیم، خودشان را با آنها بگذارند. و توسط راه، از یک مدرسه به طور طبیعی حملات را یا به خود کشیشان از دانش و فرهنگ بیشتر دعوت به برخی از کودکان با شور و شوق با آنها به اشتراک گذاشته خدمات خود و صدها بار بیشتر از حداقل اجباری مطالعه قرار گرفت. و بقیه حق دارند شانه شان را شانه کنند و در مورد کسب و کار خود شرکت کنند.

و حتی در چنین مدرسه، ممکن است بعدا برای چیزی تدریس شود. در مورد آنچه که اکنون متوجه شدم که بدون این زندگی کامل نیست. چرا در شب عروسی ها را برای بزرگسالانی که می خواهند در نهایت با این لگاریتم ها درک کنند و یا برای حل مشکلی که دارند، باز کنند؟

در حالی که نوشتن، وحشتی بود که می خواست به تحصیل در چنین مدرسه برود. و یک احساس پارادوکسی وجود دارد که، از یک طرف، ناچیز است دور، از سوی دیگر - به نظر می رسد بسیار نزدیک است.

منبع: ihappymama.ru

آیا مقاله را دوست دارید؟ فراموش نکنید که آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید - آنها سپاسگزار خواهند بود!